85/5/12
7:11 ع
به نام خدا و با سلام.
کوچه خلوت تر از هر لحظه دیگر به نظر می رسد. به سمت جلو قدم برمی دارد. سرکوچه که می رسد، دستش را به کمرش می گذارد. حرفهای کودکش در ذهنش تداعی می شود:
- پدر! من گرسنه هستم؛ پس کی گندم می آوری تا مادرم نان درست کند؟
به فکر فرو می رود. عالم خیال، ذهنش را به بازی می گیرد. زنش را می بیند که می گوید:
- پس می خواهی چکار کنی؟ دیگه بچه ها تحمّل گرسنگی را ندارند؟
مرد سر به زیر می اندازد. زن دست روی زمین می گذارد و از جا بلند می شود. نگاه نگرانش را به صورت خسته او می دوزد و می گوید:
- برو در خانه حسن بن علی؛ دست خالی بر نمی گردی؟
افکار پریشان رهایش نمی کنند. به دیوار تکیه می دهد. زانوهایش می لرزد و طاقت نگهداشتن جسمش را ندارد. کوچه خلوت است. مردم از تابش بی رحمانه آفتاب به خانه هایشان پناه می برند. شنهای سوزان، کف پایش را به سوزش می آورد. از جا بلند می شود. نگاهش تا ته کوچه می دود. چشمش به در چوبی دوخته می شود. قدمهایش را آهسته تر برمی دارد. لحظه بعد، خودش را جلوی در خانه امام می بیند؛ نفس عمیقی می کشد و آرام بر در می کوبد.
طولی نمی کشد که وارد خانه می شود. نگاهش را به اطراف خانه می چرخاند. همه جا ساده و بی آلایش است. خانه از صفا و صمیمیت لبریز است. از خود می پرسد:
- با اینکه می تواند بهترین وسایل خانه تهیه کند، پس چرا...؟!
صدای دلنشین امام توجه اش را جلب می کند:
- خوش آمدید!
به چهره نورانی امام خیره شده، می گوید:
- ای پسر امیرمؤمنان! به فریادم برس. مرا از دست دشمن ستمکارم نجات بده؛ دشمنی که نه حُرمت پیران را نگه می دارد و نه به خُردسالان رحم می کند.
نفس عمیقی می کشد و خاموش می شود.
- دشمنت کیست تا داد تو را از او بستانم؟
آب دهانش را قورت داده، لبهایش را به حرکت در می آورد:
- دشمن من، فقر و پریشانی است.
حضرت رو به خدمتگزارش می فرماید: آنچه مال نزدت است، حاضر کن.
لحظه ای نمی گذرد که خدمتکار امام با پنج هزار درهم جلو می آید.
کیسه پول در دست فقیر است که امام خطاب به او می فرماید:
- هرگاه این دشمن به تو رو کرد، شکایت آن را نزد من بیاور تا آن را دفع کنم.
از ضربان قلب مرد کاسته شده است. مثل اینکه احساس می کند کوله بار سنگینی از روی دوشهای خسته اش برداشته شده است. با امام خداحافظی و قدم به بیرون می گذارد. دستانش را به سوی آسمان بلند نموده، خدایش را سپاس می گوید. چشمان منتظر بچه هایش در ذهنش مجسّم می شود. آنگاه در حالی که شوق و ذوق وصف ناپذیری وجودش را گرفته است، به سوی خانه اش گام برمی دارد.*
* منتهی الآمال، ج 1، ص 417 و 418.
85/5/11
8:20 ع
به نام خدا و با سلام
یک روز آیت الله جوادی آملی در کلاس تفسیر قرآن که در مسجد اعظم برگزار می شه این سیره عملی رو نقل کردند که جالبه:
به عنوان یکی از اعضای مجلس خبرگان ، با رهبری دیداری داشتم. دیدار به درازا کشید و پس از نماز سفره را گستردند. من به آقا مصطفی فرزند رهبری که در آنجا بود گفتم بیا سر سفره.
آقا که تشریف آوردند به سید مصطفی گفتند : پاشو برو! . من به ایشان عرض کردم : اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند. من از وی درخواست کردم که با هم باشیم.
آقا فرمودند: این غذا مال بیت المال است. شما هم مهمان بیت المال هستید . برای بچه ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. آنان به منزل بروند و از غذای منزل میل کنند.
کاش همه مسئولین ما مثل آقا بودند!؟
85/5/11
12:21 ص
به نام خدا و با سلام
تا حالا شنیدید که می گن اگر حضرت آدم (ع) از درخت ممنوعه نمی خورد ، ما الان در بهشت بودیم. بعضی ها بی انصاف هستند و تو دلشون خدای نکرده بدبین به حضرت آدم(ع) هم می شن.
به سه دلیل قرآنی حضرت آدم در بهشت واقعی نبوده:
1. آیه 30 سوره بقره که می فرماید : و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه... خداوند به فرشته ها می فرماید می خواهم در زمین جانشینی خلق کنم... همان طور که دیدید طبق این آیه از ابتدا بنا بود که حضرت آدم در زمین خلق بشه نه در بهشت!
2. آیاتی از قرآن که بعد از بیان ویژگی های بهشت می فرماید: خالدین فیها ابدا یعنی افرادی که به بهشت وارد می شوند تا بی نهایت در بهشت خواهند بود. در حالی که همه ما می دانیم حضرت آدم (ع) از بهشتش بیرون آمد.
3. در بهشت امر و نهی وجود ندارد . به این معنی که تکلیف از دوش بهشتیان برداشته می شود . در حالی که حضرت آدم در بهشتی که بود از خوردن آن میوه منع شد؟!
به سه دلیل فوق حضرت آدم (ع) نمی توانسته در بهشت واقعی باشد. در آیات قرآن هم کلمه جنه آمده که به معنی باغستان است. بسیاری از مفسرین قرآنی معتقدند که حضرت آدم در یک باغستان و در روی زمین بوده است. بعد از آن لغزش مشهور به سرزمین گرم و بی آب و علف منتقل شد.
سوالی که ممکنه برای بعضی از دوستان پیش بیاد اینه که پس هبوط در آیات مربوط به حضرت آدم به چه معنایی هست؟
هبوط به معنی نزول و سقوط از جای بلندی به جای پایینی هست. اما با توجه به سه دلیل فوق به این معنا است که حضرت آدم (ع) پس از آن لغزش از نظر معنوی هبوط کرد. یعنی تنزل کرد.
در پناه حق باشید.
85/5/11
12:8 ص
به نام خدا و با سلام
این سیاست پیشگان معتمد
در اتاق سازمان متحد
بهر ما خلق دو پا ببریده دم
صلح می سازند با بمب اتم!
85/5/7
5:52 ع
شورای یهودیان آلمان به صورت رسمی خواستار تدریس اسلام در مدارس سراسر این کشور اروپای غربی شد.روزنامه آلمانی زبان نت سایتونگ طی یک گفتگو با شارلوته کنوبلوخ رئیس شورای یهودیان آلمان نوشته است این شورا تدریس اسلام در مدارس کشور را گامی مثبت می داند.کنوبلوخ همچنین بر ضرورت توجه سیاستمداران آلمان برای وفاداری به وعده های اولیه و پیش از انتخابات خود از جمله تدریس اسلام در مدراس تأکید کرد.وی گفت: باید طرحهای تدریس اسلام در مدراس آلمان عملی شود، اگر اسلام حقیقی به کودکان مسلمان آموزش داده شود در آن صورت خطر رشد افراط گرایی از میان خواهد رفت.
منبع: خبرگزاری مهر
وقتی این خبر رو تا آخرش خوندم این نکته به ذهنم رسید که نکنه اینا می خوان اسلام رو هر جور که می خوان تدریس کنن.
دلیل اولش اینه که شورای یهودیان این طور درخواستی داده. نکته دوم اینکه چون کشورهای اروپایی مخالف با اسلام شناخته شده اند، می خوان با این کار دیدگاه مسلمونها را تغییر بدن. نکته سوم اسلام حقیقی کدومه که شورای یهودیان هم تایید میکنه؟؟!!؟؟ لابد اسلامی هست که با منافع اونا منافاتی نداشته باشه ودر حقیقت اسلامی رو عرضه خواهند کرد که طبق فرمایش امام اسلام آمریکایی باشد.
در پناه حق باشید.
85/5/6
10:30 ع
ابوهاشم جعفری که از اصحاب امام هادی (ع) است می گوید :
وقتی امام هادی (ع) بیمار بود به من فرمود که کسی را برایم به حائر (حرم) حسینی بفرستید تا دعا کند.
ابوهاشم این ماجرا را به علی بن بلال گفت . او گفت : امام هادی (ع) خود حائر حسینی است . یعنی دارای حرمت است.
ابوهاشم باز به نزد امام برگشت و ماجرای دیدارش با علی بن بلال را بازگو کرد. حضرت فرمود: رسول خدا که حرمت او و هر مؤمنی بزرگتر از حرمت خانه خداست کعبه را طواف میکرد و حجرالاسود را می بوسید و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه وقوف کند .
امام با ذکر نکات فوق یادآور شد که این ها جاهایی هستند که خدا دوست دارد در آنجاها یاد شود. من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می خواهد خوانده شود برایم دعا کنند.
نکاتی که در مورد این حدیث باید مورد توجه قرار گیرد.
۱. سفارش امام به زیارت امام حسین و پرداخت هزینه این سفر نشانگر اهمیت ویژه ای است که امام به زیارت امام حسین قائل بود. تا جائیکه زیارت آن قبر مقدس را هم ردیف زیارت خانه خدا قرار داده است. ۲. این سخن امام درحالی است که زیارت قبر امام حسین از طرف دستگاه خلافت متوکل ممنوع اعلام شده بود. امام ضمن بیان تقدس آن مکان قدسی مخالفت خود را با این حرکت دستگاه خلافت ابراز داشت. و با وجود ممنوعیت زیارت . یاران و مردم را به زیارت امام حسین تشویق می نمود.
منبع : فرهنگ جامع سخنان امام هادی (ع) ص ۴۷۵ . پژوهشکده باقرالعلوم - قم
85/5/4
11:41 ع
به نام خدا و با سلام به دوستان
شب میلاد امام باقر (علیه السلام ) مبارک باد . شب اول ماه رجب هم هست. از همه التماس دعا داریم. هر کی می تونه فردا رو روزه بگیره خیلی عالیه. من نگه کردم به وبلاگهای دوستان دیدم در مورد امام باقر (علیه السلام ) خدا رو شکر خوب نوشتن. به همین خاطر پست امشب رو به حضرت معصومه (س) اختصاص دادم. اگه عمری بود فردا یه مطلب از امام باقر می زنم
آقای رمضان ترابی از خدام حرم می گه :
شب جمعه ای حدود ساعت 7 مردی را دیدم که دختری را به دوش گرفته بود و سمت ایوان آینه می آمد. ایوان شلوغ بود ، به مرد نزدیک شدم.
- پدر جان دخترت را بذار زمین خودش وارد شه.
مرد با حالت گریه گفت:
- تو درد ما را نمی دانی . این مریض شده و تمام بدنش فلج شده . خواب دیدم به من گفتند که او را ببر به قم حضرت معصومه شفایش می دهد. حالا اگر جایی را می دانید بگویید این دخترا را بگذارم و زیارت بروم .
به مرد کمک کردم دختر را بردیم پایین پا و پایش را به ضریح بستم . ساعت 8 بود که مرد رفت برای زیارت. ساعت 5/1 شب من و چند نفر دیگر از خدام در رواق نشسته بودیم که جیغ بلندی را شنیدیم . با عجله خودمان را به ضریح رساندیم . دخترک شفا یافته بود از خوشحالی در حال گریه کردن بود و نمی دانست چه کار باید انجام دهد. مردم دور او جمع شدند و دستش را می بوسیدند. به دخترک گفتم :
- چطور شفا گرفتی؟
- خواب بودم دو خانم آمدند یکی قد بلند و دیگر قد کوتاه . خانمی که قد کوتاه بود گفت : خدا شما را شفا داده است بلند شو. تو خوب شده ای . گفتم نمی توانم . اما او اصرار کرد . با حالت گریه گفتم نمی توانم. باز هم اصرار کرد. از جای خود بلند شدم و دیدم که خوب شده ام. آن دو خانم از درب پیش رو بیرون رفتند و ناپدید شدند.
منبع: بوستان معصومه (س) ، ص 135 ، انتشارات زائر.
85/5/4
12:51 ص
زکریا اخلاقی از شعرا و روحانیون استان یزد می باشد که از سال ۱۳۶۰ فعالیت خود را در زمینهی شعر و شاعری آغاز کرده وی در سال ۱۳۵۸ به تحصیل علوم دینی در حوزهی علمیهی میبد پرداخت سپس برای ادامه تحصیل به یزد آمد و مدت 2 سال در حوزهی علمیهی یزد به کسب علم پرداخت پس از آن رهسپار حوزهی علمیهی قم شد وی در طول مدت اقامت خود در قم از جلسات شعر حوزهی اندیشه و هنر اسلامی قم بهره برد. تا کنون آثار متعددی از ایشان در مجلات و روزنامهها به چاپ رسیده است . مجموعهی غزلیات وی با عنوان تبسم های شرقی در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسیده است .
طلوع نرگس
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
اشارات زلالی از طلوع تازهی نرگس
پیاپی میوزد از سمت میقاتی که میگویند
زمین در جستوجو هر چند بیتابانه میچرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که میگویند
جهان این بار دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمهی سبز ملاقاتی که میگویند
کنار جمعهی موعود، گلهای ظهور او
یکایک میدمد طبق روایاتی که میگویند
کنون از انتهای دشتهای شرق میآید
صدای آخرین بند مناجاتی که میگویند
و خاک این خاک تیره آسمانی میشود کمکم
در استقبال آن عاشقترین ذاتی که میگویند
و فردا بیگمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که میگویند
85/5/3
12:1 ص
به نام خدا و با سلام به دوستان
امروز ایدئولوژی ها در مناطق مختلف دنیا حکومت می کنند. در ایران تئوئیسم در غرب اومانیسم و در اسرائیل مکتب فکر یهود که خلاصه ای از آن را ذکر میکنم.
مشکلی که ما با اسرائیل داریم به خاطر تعدادی یهودی نیست. بلکه اندیشه حاکم بر رژیم اسرائیل بسیار خطرناک است. اگر چه این خطر ابتدا امت اسلام را هدف قرار داده است؛ اما قطعا به دنیای اسلام ختم نشده و تمام بشریت را در بر خواهد گرفت.
... یهودیان عموما عقیده نژاد پرستانه دارند. و خود را ملت برگزیده خداوند می دانند. و هر ملتی - غیر از خودشان - باید مسخر آنان شود ودر خدمت آنان و منافعشان باشد. و هر یهودی حق دارد هر که را از شرق و غرب بخواهد تملک کند ودر اختیار گیرد! و آنچه را که بخواهد مانند تملک حیوانات در مورد او انجام دهد. در این باره در تورات تحریف شده آنها در سفر دوم - اصحاح هفتم و سی و یکم ، مساله فوق آمده است. در کتاب تلمود نیز چنین آمده است: ما ملت برگزیده خدا به دو نوع حیوان نیازمند هستیم. نوعی اعجم و بیگانه، همانند جنبدگان و چهارپایان و پرندگان و نوعی دیگر از حیوانات انسانی و آن سایر ملتها و ملتهای شرق و غرب است.
در تورات سفر تثنیه - اصحاح 14 چنین آمده است: قهرا خدا شما را ملت برگزیده خود قرار داده تا بر دیگر ملتهای روی زمین برتری داشته باشید.
سیاست از نیل تا فرات، ندیده گرفتن کرامت انسانی غیر یهود، مباح شمردن تجاوز به ناموس غیر یهود توسط یهودیان، دیگران را حیوان خود تصور کردن، خود را ملت برگزیده پنداشتن، انگیزه تسلط بر دنیا از اسرائیل غده سرطانی ساخته است که باید ریشه کن شود. و امروز حزب الله و مردم فلسطین در خط مقدم این جبهه قرار دارند.
به امید پیروزی کامل امت اسلام بر جبهه کفر
در پناه حق باشید
85/5/1
10:40 ع
به نام خدا و با سلام به دوستان . پست امشب یه کم طولانیه اما به خوندنش می ارزه.
راشد را می شناسی؟ -
گل از گلش شکفته شد . لبخندی زد و گفت می شناسم که هیچ ، خاطره ای هم از او دارم. به عکس ملاعباس تربتی و مرحوم راشد خیره شد و گفت:
پیش از انقلاب، کارمند شهرداری بودم و در پروژه های شهرسازی دستی داشتم. آن روزها پشت مجلس شورای ملی وقت (میدان بهارستان) خیابانی نبود. شهرداری مقدمات کار را چیده بود که خانه های مردم را بر اساس مساحت آنها خریداری و قیمت آن را بپردازد و آنگه خیابانی احداث شود.
خانه ها را بیش از قیمت واقعی ارزش گذاری شده بود تا احساس نکنند شهرداری سرشان را کلاه گذاشته. و اعلام کردیم که خانه ها توسط ما خریداری شده . اگر اعتراضی دارید ظرف یکماه به شهرداری اعلام کنید.
همه مردم آمده و پول خود را تحویل گرفتند. فقط یک نفر اعتراض کرد. او مرحوم راشد بود. نامه ای به شهرداری ارسال کرد که من با قیمت ذکر شده موافق نیستم. این کار مثل توپ صدا کرد . یک اعتراض از همه جمعیت اون هم یه روحانی؟!
اتفاقا یه مهندس غیر مسلمان هم بین ما بود که خیلی خوشحال شد و می گفت سمبل معنوی شما مسلمانان اینها هستند؟؟!!؟؟
زمانی را مشخص کردیم که راشد بیاید و اعتراض خود را بیان کند. مهندس یهودی گفت جلسه را من اداره میکنم. وقتی راشد آمد . مهندس با تمسخر گفت : آقا شما چه اعتراضی دارید؟ هیچ بنگاهی چنین قیمتی بر خانه شما نمی گذاشت؟
مرحوم راشد مدارک مربوط به ملک خود را روی میز گذاشت و گفت: من خانه را به قیمت کمی خریده بودم در طول این مدت قیمت ملک اینقدر که شما مشخص کردید بالا نرفته است. ارزش گذاری شما بیش از قیمت واقعی منزل من است . من به بخش اضافی آن اعتراض دارم!
همه حاج و واج همدیگه رو نگاه میکردیم . واقعا این آدم این همه وقت صرف کرده که بگوید به من پول کمتری بدهید؟؟
نگاهها به سوی مهندس یهودی چرخید . مهندس به لکنت افتاد : آقا! شما واقعا این حرف...
اگراین سمبل معنوی شما مسلمانان است، چرا من مسلمان نباشم و بعد بی آن که کوچکترین مکثی کند گفت: باید چه کار کنم ؟
ساده است؛ دو جمله شهادتین و یک عمر رفتار خوب! این جمله مرحوم راشد بود.
این ، یعنی مسلمانی ! این ، یعنی ارزش گذاری واقعی بر خود! او مسلمان شد؛ در همان مجلس.
در پناه حق باشید.
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.