سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

85/6/10
11:51 ص

به نام خدا و با سلام
با تشکر از مدیران سایت به خاطر امکانات جدید.
نامه چارلی چاپلین به دخترش: واقعا خوندنیه!

پدرت با تو حرف می زند ، شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان ترا فریب دهد . آن شب است که این الماس ، ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است . روزی که چهره زیبای یک اشراف زاده ترا بفریبد ، آن روز است که بندباز ناشی خواهی بود ، بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند .

از این رو ، دل به زر و زیور مبند . بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد . اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی ، با او یک دل باش و به راستی او را دوست بدار.

دخترم ! 

هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان شایسته این یافت که دختری ناخن پای خود را به خاطرش عریان کند . برهنگی بیماری عصر ماست . به گمان من ، تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است .

دخترم !

با این پیام نامه ام را به پایان می رسانم :

انسان باش ، زیرا که گرسنه بودن و در فقر مردن ، هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است.

 بر گرفته از سایت تبیان


85/6/8
8:37 ص

به نام خدا و با سلام

میلاد زین العابدین (که جانم فدایش باد) مبارک باد.

امام سجاد (علیه السلام) در آینه اندیشه مطهر:

شما می بینید آن پاک ترین پاکان لذتشان در این بوده که بیایند با خدای خودشان سخن بگویند، همه اش از تقصیر خودشان، از کوتاهی خودشان، از گناه - که گناه به نسبت ما ترک اولی است، از ترک اولی هم یک درجه بالاتر است - سخن بگویند. حَسَناتُ الأبرارِ سَیّئاتُ المقرّبین. دعای ابوحمزه را بخوانید، ببینید علی بن الحسین علیه السلام با خدای خودش چگونه حرف می زند؟ چه جور ناله می کند؟ اَنینُ المُذنِبینَ اَحَبُّ اِلَیَّ مِن تَسْبیحِ المُسبّحین، این دعای ابوحمزه، ناله علی بن الحسین است، یک خورده با این ناله آشنا بشویم، ناله این بنده پاک خدا، اینها لذتشان در این بود که با خدای خودشان که حرف می زنند، همه اش از نیستی خودشان، از فقر خودشان، از احتیاج و نیاز خودشان، از کوتاهی کردنهای خودشان، بگویند. همه اش می گویند خدایا! آنچه از من است، کوتاهی است و آنچه از توست، رحمت و لطف است. «مولای مولای اذ رَأیتُ ذنوبی فَزِعْتُ و اذ رَأیتُ کَرَمَک فنعتُ» از علی بن الحسین است، خدای من، مولای من، آقای من! چشمم که به گناهان خودم می افتد، خوف و فزع و ترس مرا فرامی گیرد، اما یک نظر که به تو می کنم، رحمت تو را که می بینم، رجاء و امید در دل من پیدا می شود. من همیشه در میان خوف و رجاء هستم، به یک چشم به خودم نگاه می کنم، خوف مرا می گیرد، به چشم دیگر به تو نگاه می کنم، رجاء بر من غالب می شود... بله آنها چنین بودند.

فرزند پیغمبر است. به حج می رود. امتناع دارد که با قافله ای حرکت کند که او را می شناسند. مترصّد است یک قافله ای از نقاط دور دست که او را نمی شناسند، پیدا شود و غریب وار داخل آن شود. وارد یکی از این قافله ها شد. از آنها خواست که به من اجازه دهید که خدمت کنم. آنها هم پذیرفتند... در بین راه، مردی با این قافله تصادف کرد که امام را می شناخت. تا امام را شناخت، رفت نزد آنها و گفت: این کیست که شما آورده اید برای خدمت خودتان؟ گفتند: ما که نمی شناسیم جوانی است مدنی ولی بسیار جوان خوبی است. گفت: بله، شما نمی شناسید. اگر می شناختید، این جور به او فرمان نمی دادید و او را در خدمت خودتان نمی گرفتید! گفتند: مگر کیست؟ گفت: این علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، فرزند پیغمبر است. دویدند خودشان را به دست و پای امام انداختند: آقا! این، چه کاری بود شما کردید؟!...شما باید آقا باشید و ما خدمتکار شما. فرمود:
«نه، من تجربه کرده ام، وقتی که با قافله ای حرکت می کنم که مرا می شناسند، نمی گذارند من اهل قافله را خدمت کنم. لذا من می خواهم با قافله ای حرکت کنم که مرا نمی شناسند، تا توفیق و سعادت خدمت به مسلمان و رفقا برای من پیدا شود.»

منابع: گفتارهای معنوی، انتشارات صدرا، ص 125؛ مجموعه آثار، ج 18، ص 270.


85/6/6
11:14 ع

به نام خدا و با سلام

میلاد ماه بنی هاشم رو تبریک عرض میکنم.

امام زین العابدین(علیه السلام) فرمود: عموی ما عباس مقامی دارد که همه شهیدان عالم غبطه آن مقام را میخورند.

---------------------------------------------------------------------

محبت اهل بیت (که جانم فدایشان باد) کامل و همگانی است. اما ظرف پذیرش این محبت در افراد مختلف ، تفاوت میکند.

آقای فرحزاد یه مرتبه میگفت: یکی از عرفا رفت مشهد برای زیارت. وارد صحن سقاخانه شد که آب میل کند. وقتی دستش را زیر شیر قرار داد، به صورت اتوماتیک آب از شیر جاری شد. و وقتی دست خود را کنار کشید، آب نیز قطع شد. شروع به گریه کردن نمود. سوال کردند چرا گریه میکنید.

نکته ظریفی را بیان کرد: محبت و توجه اهل بیت مثل همین شیر آب است. هر چه ظرف وجودی شما بزرگتر باشد و بیشتر درخواست کند،‏ آنها عطا میکنند.

شب میلاد باب الحوائج، تجلی عشق به اهل بیت،‏ خواسته همه ما این باشد که توفیق وسعت ظرف وجودی به ما عطا کرده  و ما را از محبت خود سیراب سازند.

در پناه حق باشید.


85/6/6
1:20 ص

 به نام خدا و با سلام

میلاد عشق و محبت، عزیز زهرا مبارک باد.

امام حسین (که جانم فدایش باد) فرمود: هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد ، ما و او این چنین (حضرت دو انگشت خود را به هم چسبانید) بر پیامبرمان وارد می شویم. (الامالی، ص 253)

مردی روستایی وارد مدینه شد. نیاز شدید مالی داشت، سراغ سخاوتمندترین را گرفت. حسین به علی را نشانش دادند. ... به حضور حضرت آمد و مضمون زیر را زمزمه کرد: هر که درب خانه ات را بکوبد، نا امید نخواهد شد، تو تکیه گاه و عین جود و سخایی...

حضرت به خانه رفت و  از قنبر درباره اموال حجاز پرسید. قنبر گفت: چهارهزار دینار باقی است. و آن را آورد . حضرت عبای خود را از دوشش برداشت و پولها را درون آن قرار داد. دستش را از روزنه در بیرون برده و عبا و محتویاتش را به آن مرد پیشکش کرد. (گویا می خواهد مرد روستایی کمترین خجالتی را متحمل نگردد.) و با زبان شعر این مضامین را بیان فرمود: این مال را از من بگیر که من از تو پوزش می خواهم، بدان که من نسبت به تو مهربان و دوستدار توام. اگر حکومت در اختیار ما بود،‏باران کرم و عطای ما بر تو فرو می ریخت. ولی حوادث زمان دگرگونی ایجاد کرده است و فعلا دستِ کرم ما همین اندک را انفاق میکند.

مرد روستایی به گریه افتاد. امام که گویا طاقت گریه کردن این مرد را ندارد فرمود: شاید عطای ما کم است؟ گفت: نه، گریه ام از این است که خاک چگونه دست سخاوتمند تو را در برخواهد گرفت؟

(مناقب، ج 4 ، ص 66)

 


85/6/4
10:22 ع

به نام خدا و با سلام.

گفتگویی خودمانی با خدا: (نویسنده: برادر عزیزم، عباس احمدی)

 

ای خدا!‌ دیر گاهی است قلبم در پس  پرده های اعمالم پنهان است . دستانم در غل و زنجیر هوس بسته شده . چگونه پرده ها را کنار بزنم؟

ای مهربان!‌ چشمانم در این انبوه مه آلود گناه نمی بیند. طیّاره ی روحم، مه شکن ندارد .

ای روح وریحانم ! ریحان باغچه خانه ام خشکیده ،‌ آب ندارم، اشکم ده . ریحانه، دخترکوچک همسایه از من هراس دارد . صابون و سفید کننده بی فایده است ،‌ سیمای نورانی و الهی ام  ده .

ای همنشین همیشگی ام! بلیط همایشِ همیشه با تو بودن را گم کردم . هیولای خیال، حواسم را خورده، ‌چگونه بلیطم را پیدا کنم ؟

ای خدا! تابلو مهربانیت اتوبان رسیدن به تو را بعد از سال ها سرگردانی نشانم داده . اما نمی دانم چرا‌ پایم به پدال گاز نمی رسد ؟

ای همدمم!‌ حساب گنج رنجم خالی است . بیل و کلنگ تقوا ندارم .

ای خدا! کاسه ی شله زرد رمضان نزدیک است . چه خواهم کرد که شعله ی  قلبم خاموش است ؟

ای بی همانند!‌ حاصل کشت مزرعه ی عمرم آماده برداشت است . کومبایل را صدا می زنم. اما می خندد و می گوید  :"علف کاشته ای؟"

ای مرهم زخم هایم!‌ قیامت را به یاد می آورم، ندایی می گوید :" کجایند اهل رجب ؟"  حتما چند نفری می گویند :" ماییم "ومن پشت افراد دیگر خودم را پنهان می سازم .

ای مهربان! دیرگاهی است روح بیمارم را ‌می خواهم در بیمارستان شفا بستری کنم. اما راهم نمی دهند. می گویند :" تاریخ اعتبار بیمه اباالفضلت گذشته " .

ای همیشه با من!‌ شبی که دلتنگی ام زیاد شده بود، داد زدم :"‌ای خدا!‌ من با توام پس تو کجایی ؟ " ندایت را شنیدم :"‌ای بنده! من با توام ، تو کجایی؟" (هو معکم اینما کنتم ؟ )

ای میزبان رمضانم!‌ وقت ضیافت ، همه ی میهمانان را می بینم اما تو را نمی یابم . می گویم :" ای خدا !‌ این چه رسم میزبانی و میهمان داری است‌؟" ندایی آهسته در گوشم نجوا می کند :" میهمانی در قلب تو و میزبان در قلب تو است ،‌ چشمان قلبت را بگشا."


85/6/3
1:11 ص

هر چند سعدی شیرازی گفته است: لقمان را گفته اند: ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان...

اما می شود همیشه چنین روشی را مطلوب تصور کرد؟ شعر طنز زیر برای پاسخ به این سوال مناسبه:

ادب آموختم ز بی ادبان * (ر.ک:گلستان؛ به نقل از لقمان) * ترک «ماقال» و «من یقول» کنم * نتوانسته ام قبول کنم * که پسر را پس از کلاس زبان * بفرستم به پیش بی ادبان * که در آنجا به اشتیاق و طرب * بکند درک فیض و کسب ادب * این ادب را که بی خرید و فروخت * می شود توی کوچه هم آموخت * اعتمادی به این مدل نکنید * بچه را توی کوچه ول نکنید * بچه تان اعتیاد می گیرد * می رود «چیز» یاد می گیرد * چه بسا عاشق کسی بشود * چشم در چشم اقدسی بشود * شاید آنجا کلک سوار کند * با یکی نصف شب فرار کند * ناگهان سنگ بر سبو نزنند * سوزن ایدزی به او نزنند * بچه تان انگ تابلو نخورد * توی کوچه تلو تلو نخورد * نکند توی کوچه هی سر و ته * نشود پای ثابت 110 * پدری کو که خون جگر نشود * راست گفتند ، سگ پدر نشود * پس به فرزند یاد باید داد * ادب از بی ادب نگیرد یاد * یک کمی همت اختیار کنید  * خودتان روی بچه کار کنید.

شعر از : ابوالفضل زرویی نصرآباد


85/6/1
9:14 ص

به نام خدا و با سلام

سالیان درازی است که اسکناس و سکه وسیله اصلی تبادل کالا و خرید محسوب می شود. هر کشوری سعی میکند از این ابزار برای معرفی نمادهای برجسته فرهنگی خود استفاده کند. اگر نگاهی به اسکناس های کشورهای دیگر دنیا بندازیم،‏ می بینیم که چگونه برای معرفی رهبران خود و بزرگترین نمادهای فرهنگی کشور خودشون تلاش میکنند.

در تاریخ اسلام نیز ضرب سکّه به نام بزرگان معمول بوده است؛ به عنوان نمونه ضرب سکّه به نام امام رضاعلیه السلام در عصر ولایت عهدی آن حضرت، از رویدادهای قابل توجّه آن عصر است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از بهترین نمادهای تبلیغ فرهنگ اسلامی و نفی جلوه های طاغوتی، جایگزین سازی نمادهای برتر دینی بر روی اسکناس ها بود.  چاپ تصویر حرم امام رضاعلیه السلام بر یک روی اسکناس های هزار تومانی و نیز چاپ تصویر حرم حضرت معصومه علیها السلام در یک طرف اسکناس های پانصد تومانی یکی از آن نمونه هاست.

اما پس از گذشت چند سالی از انقلاب به جای آن، تصاویر کوه دماوند در پشت اسکناس هزار تومانی و گل و بلبل بر یک طرف اسکناس پانصد تومانی نقش بسته است و از سویی، شاهد هستیم که تصویر بارگاه امام رضاعلیه السلام از اسکناس هزار تومانی صد برابر تنزل داده شده و بر روی سکّه ده تومانی قرار گرفته و نیز تصویر بارگاه حضرت معصومه علیها السلام از اسکناس پانصد تومانی صد برابر تنزل داده شده و بر روی سکه پنج تومانی منقوش شده است و از طرفی پاییز سال 1383 آخرین مهلت اعتبار اسکناس های هزار تومانی و پانصد تومانی طرح قدیم مطرح شد؛ یعنی در عمل حذف تصاویر حرمین امام رضا و حضرت معصومه علیهما السلام از اسکناس های رایج کشور.

به راستی اگر این حرکت از نگاه فرهنگی آگاهانه و عمدی باشد، چه نام خواهد داشت؟ اگر از دیدگاه اقتصادی هم به مسائل نگاه کنیم، آیا بارگاه امام رضا و حضرت معصومه علیهما السلام از قوی ترین جاذبه های زیارتی و گردشگری کشور نیست؟

برگرفته از نشریه فرهنگ کوثر، شماره 58


85/5/31
11:33 ع

به نام خدا و با سلام

موسولینی، دیکتاتور ایتالیا، گفته بود: یک سال شیر باشم بهتر از این است که صد سال مثل گوسفند زندگی کنم. وی این سخن را به یکی از نزدیکانش گفته بود و هرگز مایل نبود رازش فاش شود؛ چون معتقد بود که اگر مردم بفهمند سعی میکنند مثل او شیر باشند و دیگر گوسفندی به عنوان طعمه برایش نخواهد ماند.

________________________________________________________________

وزیران ناکام!

چند نفر از پادشاهان،‏ توسط وزیران و شخصیت های نزدیک خود به مقام سلطنت رسیدند. ولی بعد از مدتی که قدرت مطلق را در اختیار گرفتند همه آنها را مورد غضب قرار داده و از سر راه برداشتند. فتحعلی شاه قاجار، حاج ابرایهم کلانتر را کشت؛ محمدشاه ، قائم مقام فراهانی را به قتل رساند؛ ناصرالدین شاه هم امیر کبیر را شهید کرد همچنان که انوشیروان، خواجه نظام الملک و منصور دوانیقی ،‏ابو مسلم خراسانی را به قتل رساندند.

در پناه حق باشید.


85/5/31
8:0 ص

قسمت سوم از ویژگیهای پیامبر اعظم(ص) از منظر امام حسین(ع):
(و یکرم کریم کل قوم و یولیه علیهم ) در هر شهری و جامعه ای آنانی را که اهل کرامت بودند. شخصیت داشتند و نزد مردم محترم بودند . انسانهای سالمی بودند . آنها را می یافت و بر مردم می گماشت . حاکم بر آن شهر و جامعه می کرد.
(کان یحسن الحسن و یقبح القبیح) هر گاه ارزش و ضد ارزشی را می دید قطع نظر از اینکه از چه کسی سر زده . ارزشها را پاس می داشت و در برابر ضد ارزشها موضع می گرفت. بررسی نمی کرد که این کار خوب را قوم و خویش و دوست و رفیق ما کرده یا دیگری تا بعد عکس العمل نشان بدهد. بلکه هر جا و از هر کس عمل درستی می دید واکنش درست نشان می داد و تشویق میکرد. (یقویه) تقویتش میکرد و از هر کس ولو نزدیکترین کسانش خطا یا خیانت و عمل زشتی می دید منکری می دید . سوء استفاده و بی عدالتی می دید موضع می گرفت. (کان یقبح) یعنی تقبیح می کرد (و یهون) یعنی او را خوار می داشت .

پیامبر (معتدل الامر) بود . اهل اعتدال بود در هیچ کاری اهل افراط و تفریط نبود. با فضیلت ترین افراد نزد پیامبر کسی بود که بیش از همه به مسلمانان و مردم خدمت میکرد. هر کس به مردم خدمتگزارتر بود نزد ایشان هم شانش بالاتر و احترامش بیشتر بود. می دید که چه کسی به مردم به ویژه محرومین خدمت می کند. اورا بیشتر تکریم میکرد و بزرگ می داشت . ملاکش برای نزدیکی و دوری به افراد خدمت به مردم و مسلمانان بود.

در پناه حق باشید 


85/5/30
10:14 ع

 به نام خدا و با سلام و ضمن تشکر از دوستان سایت برای انتخاب این وبلاگ به عنوان برگزیده  قسمت دوم سخنان امام حسین (ع) درباره پیامبر اسلام تقدیم می شه:

هرگز قاه قاه نخندید. اما همواره تبسم بر لب داشت. ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوت یک شخصیت داشت . بر خلاف من و ما. همواره بخش مهمی از وقت خود را به طور ثابت به مردم و امت برای حل مشکلات آنان و کمک به مردم اختصاص می داد. (فمنهم ذوالحاجه و منهم ذوالحاجتین و منهم ذوالحوائج) بعضیها یک مشکل داشتند. دیگری دو تا مشکل داشت . یکی دیگر هزار مشکل. پیامبر برای همه صبور بود. (فیتشاغل بهم ) پیامبر یک شغل  اصلی داشت و آن خدمت به مردم بود. یک انسان گرا به معنای واقعی کلمه . منتها در مسیر افکار و اهداف توحیدی و الهی بود.

پیامبر می فرمود: (ابلغونی حاجه من لا یقدر علی ابلاغ حاجته ) این تعبیر بلند و زیبایی است. بارها می فرمود: صدای کسانی را که صدایشان به من نمی رسد به من برسانید و هرکس صدای مطالبات مردم را به مسئولان و به حاکمیت برساند اهل بهشت است. هر کس خبر حقوق پایمال شده ای را به حاکمان برساند در قیامت که پای همه خواهد لرزید پای او نمی لرزد. (ثبت الله قدمیه یوم القیامه) یعنی مشکلات مردم را به گوش تصمیم گیران جامعه برسانید . در واقع مشکلات مردم و حقوق پایمال شده مردم را به آستان حاکمیت برسانید.

رفتار پیامبر در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهدا می فرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و الفت با مردم بود نه ایجاد نفرت . (کان یولفهم و لا ینفرهم ) صفت او این بود که مردم را به الفت و دوستی می خواند. مردم را متنفر نمی کرد.


مشخصات مدیر وبلاگ
 
مهدی احمدی[122]
 

به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ