90/8/4
11:35 ع
وقتی به شهر کانبرا پایتخت استرالیا رفتم، بازدید از کتابخانه ملی یکی از اولویت ها قرار گرفت. گزارشی کوتاهی که در پی می آید وضعیت این کتابخانه را نشان می دهد.
مثل همه کتابخانه های استرالیا، استفاده از آن، نیازی به عضویت ندارد. در تالار مطالعه، تعداد قابل توجهی رایانه وجود دارد که متصل به اینترنت پرسرعت می باشد. هر ده رایانه متصل است به یک پرینتر. در صورتی که بخواهی از خدمات پرینت و یا کپی استفاده کنی، نیاز به یک کارت اعتباری داری که می توانی از کتابداران مستقر در تالار تهیه کنی. هر میزانی که بخواهی می توانی اعتبار تهیه کنی. پس از تهیه این کارت، می توانی اطلاعات مورد نظرت را از طریق پرینتر به چاپ برسانی. قبل از چاپ، شماره روی کارت را در سیستم کنار پرینتر، تایپ می کنی و ضمن کم نمودن هزینه پرینت، اجازه فعالیت پرینتر صادر می شود. دستگاه های کپی نیز، در این تالار وجود داشت و افراد مراجعه کننده خودشان کار کپی را انجام می دادند و هزینه را از طریق همین کارتها پرداخت می کردند.
نکته ای که برای من جالب بود، استفاده های عجیب از رایانه های موجود در تالارها بود. وقتی از مسیر عبور کردم و نگاه به نوع فعالیت های مراجعه کنندگان کردم، برخی را دیدم که در حال تماشای رقص هستند از طریق اینترنت و دیگری مشغول بازی های اینترنتی و دیگری مشغول تماشای فیلم و فرد دیگر درگیر چک کردن ایمیل و البته تعدادی نیز سایتهای ظاهرا علمی را باز کرده بودند. گویا در استرالیا همه این ها را محمل های اطلاعاتی قلمداد کرده و کتابخانه ها، این گونه سرویس دهی را وظیفه خود می دانند.
من فکر می کنم اگر میزان مطالعه و مراجعه به کتابخانه و استقبال از فضاهای مطالعاتی، اینگونه سنجیده شود، ملاک خیلی مناسبی نباشد. به عبارت دیگر اگر این امکانات به این شکل در کتابخانه های ما عرضه شود، آمار مراجعه به کتابخانه ها خیلی بیشتر از استرالیا خواهد بود.
بگذریم من بلیط برگشت از کانبرا به ملبورن را در همین کتابخانه پرینت گرفتم. و احتمالا سهمی در تعداد مراجعه به کتابخانه ملی استرالیا را به خود اختصاص دادم.
90/7/24
10:0 ع
شهروندان استرالیایی به خوردن خیلی اهمیت می دهند بنابراین فست فودها زیاد طرفدار دارد. هر بازار بزرگی که وارد شوید حتما خواهید دید که بخش قابل توجهی از آن به رستوران و مکان های پذیرایی اختصاص دارد. حتی در ورودی کتابخانه ها نیز، این مسأله به وضوح مشاهده می شود. متأسفانه نتوانستم از مکان هایی مثل کتابخانه، تصاویر زیادی تهیه کنم. دلیل عمده آن هم مخالفت مسئولین و متصدیان این مراکز بود. زیرا آنها معتقد بودند که نباید تصویر مردم و مراجعه کنندگان در تصاویر دوربین شما ثبت شود و این را نقض حقوق شهروندی می دانستند. من البته هر جایی که امکان بود تصویر گرفتم.
در این نوشته به یکی از کتابخانه های شهر Gold Coast می پردازم. در ورودی کتابخانه، سالن غذاخوری را می بینی. چیزی که در اکثر اماکن عمومی دیده ای. وارد که می شوی یک تالار بزرگ با قفسه های باز می بینی. در سمت راست، نرم افزارها به شکل قفسه باز سرویس دهی می شود. و در انتهای این تالار بخشی به کودکان اختصاص یافته است. خود را کودک فرض می کنی و به آن قسمت می روی. قفسه های آن بخش کوتاه تعبیه شده تا راحت بتوانی کتاب مورد نظر خود را برداری.
سمت چپ این تالار بزرگ حداقل سی کامپیوتر قرار دارد که امکان اتصال به اینترنت را برایت مهیا می سازد. تعدادی صندلی که البته زیاد نیست نیز در گوشه و کنار قرار دارد که می توانی در آنجا بنشینی و مطالعه کنی. تمامی مدارک این کتابخانه مجهز به تگهای ضد سرقت هستند که امکان سوء استفاده را به صفر می رساند. عضویت در کتابخانه رایگان است و اکثر مراجعان مدارک مورد علاقه خود را انتخاب کرده و به امانت می برند. در میان نرم افزارهای این کتابخانه، تعداد قابل توجهی فیلم و موزیک نیز دیده می شود. من در میان قفسه های این کتابخانه، حدود 20 کتاب به زبان فارسی دیدم که البته هیچ کدام درباره معرفی اسلام و یا مذهب تشیع نبوده و در موضوعات ایران باستان، هنر آشپزی و یا رمان بودند.
90/7/14
11:17 ع
یه روز یکشنبه که برای قدم زنی بیرون رفتیم. پیاده رو ها را متفاوت از روزهای قبل دیدیم. گویا هر کسی وسائلی از خونه رو بیرون گذاشته بود. علامت سوالی به وجود اومد که این وسائل چیه که بیرون گذاشتن. مخصوصا که گاهی وسائلی دیده می شد که گویا مشکل یا خرابی ندارند. از دو نوجوان سوال کردم که قضیه این وسائل چیه؟ گفتند: معمولا دو بار در سال، شهرداری اعلام می کنه که مردم وسائل دور ریزشون رو بیرون از خانه ها بگذارند. از دو روز بعد، ماشین های شهرداری برای جمع آوری می آیند. این ماشین ها تقسیم شده اند. مثلا یک ماشین فقط ابزار چوبی را جمع آوری می کند و ماشین دیگر وسائل الکترونیکی را و ...
البته در این میان دیده می شدند افرادی که یقینا از شهرداری نبودند، اما در میان وسائل دورریخته شده، به دنبال مطلوب خود بودند. من دو نکته رو در این ماجرا دیدم. نکته اول اینکه برخی از مردم وسایل و ابزاری که مشکل خاصی نداشت را هم بیرون می ریختند. نکته دوم اینکه شهرداری با تفکیک این وسائل، به راحتی نسبت به بازیافت آن اقدام می کرد.
به نظر می یاد که اگر امکان اجرای این طرح در شهرهای ما هم باشد، مفید است.
90/7/9
9:45 ع
با وجود آنکه استرالیا کشور سرسبزی است و مخصوصا شهرهای ساحلی که تعدادشان هم کم نیست، اکثر ایام سال را سرسبز هستند، اما برخی مردم اهمیت فوق العاده ای به این امور می دهند. گاهی اگر سرت را بالا بگیری، درختانی در بالای ساختمان ها می بینی و این در حالی است که فضای سبز و پارک ها در محیط شهر خیلی زیاد است. نمونه ای از این ابتکارات را در تصویر می بینید.
البته لازم است به نکته ای اشاره کنم که مخاطب عزیز دچار اشتباه نشود چرا که مثل این ساختمان خیلی کم بود. و نباید تصور شود روی ساختمان های زیادی درختکاری صورت می گیرد. اما همین تعداد کم هم قابل توجه است.
دلیل ارسال این پست هم این است که سوالی مطرح شود: آیا اهمیت دادن به فضای سبز و گسترش آن، در جایگاه خود قرار دارد؟
90/7/8
2:27 ع
دهه کرامت هر سال از شخصیت حضرت معصومه سلام الله علیها، شاهچراغ و امام رضا علیهما السلام، بیشتر نام برده شده و مراسم و آیینی در جهت بزرگداشت آنها برگزار می شود. من این دهه کرامت پر برکت را به همه مسلمانان تبریک می گم. هر وقت که نام حضرت معصومه برده می شه، گویا نام حضرت فاطمه سلام الله علیهما در ذهن تداعی می شود.
چون در حال نوشتن سفرنامه استرالیا هستم، نکته ای درباره روز مادر در استرالیا بیان می کنم. روز مادر در استرالیا، یکشنبه دوم ماه می برگزار می شود. شاید تصور کنید که به مناسبت میلاد یا بزرگداشت شخصیت حضرت مریم سلام الله علیها این روز به نام مادر نامگذاری شده است اما این تصور نادرستی است. حقیقت این است که در در سال 1907 خانمی به نام (Anna Jarvis ) سالروز مرگ مادرش را که هر هفته یکشنبه ها به کلیسا می رفت را روز مادر و جشن معرفی کرد و این فرهنگ را با تلاش بسیار و تشکیل گروه به سایر نقاط هم گسترش داد و چون مادرش به گل میخک علاقه داشت، اهدای گل میخک به مادران هم رواج یافت!.
اگر چه به هر بهانه ای که از مادران تقدیر شود، خوب است اما مللی که شخصیتی مثل مریم مقدس را دارند، چرا باید روز مرگ مادر آنّا را جشن بگیرند! و روز مادر بنامند!.
اما روز مادر در بین ما شیعیان، به نام مقدس ترین زن عالم هستی است که می تواند الگو باشد برای زنان و مردان دنیا. حالا خودت قضاوت کن. روز مادر ما کجا و روز مادر آنان کجا! مادران ما در چه روز مبارکی تکریم می شوند و مادران استرالیایی در چه روزی!
90/7/2
11:10 ع
از طرف قطر یا امارات که به طرف استرالیا پرواز می کنی، به طرف شرق در حرکت هستی. از سوی دیگر چون افق شرعی از شرق به سمت غرب می آید، باعث می شود که وعده های بیشتری در هواپیما باشی مخصوصا که 13 تا 14 ساعت در حال پروازی. استفاده از توالت، خود مشکلاتی دارد که در پست قبلی اشاره شد. اما نماز خواندن در هواپیما نیز، آسان نیست. اگر چه هواپیما متعلق به یک کشور مثلا اسلامی است، اما اوقات نماز یادآوری نمی شود و خودت باید حواست باشد که وقت نماز نگذرد. البته سیستم های پیشرفته ای که در مقابلت قرار دارد، جهت قبله را نشان می دهد.
با این همه جایی برای نماز وجود ندارد. یعنی هواپیماها نمازخانه ندارند. اگر به مهماندار بگویی که قصد خواندن نماز داری، معمولا راهنمایی می کند تو را به انتهای هواپیما. جایی که تدارک پذیرایی می بینند و جایی که معمولا توالت ها نیز قرار دارند. و تو باید همانجا نماز بخوانی. محبت دیگری که مهماندار می تواند در حق تو روا دارد این است که مراقب باشد که کسی در زمان نماز خواندنت، برای استفاده از توالت مراجعه نکند و مزاحمتی ایجاد نکند.
در یکی از وعده های نماز، وقتی به انتهای هواپیما رفتم و رو به قبله ایستادم، درب توالت دقیقا در مقابل من بود. یک لحظه دلم را متوجه درگاه الهی کردم و با خودم گفتم اگر بنا باشد این نماز مورد قبول حضرت حق قرار نگیرد، کدام یک از نمازهایم قبول خواهد شد!
در زمان بازگشت اما چون با افق شرعی از شرق به سمت غرب در حال پرواز بودم، فقط یک وعده نماز در هواپیما بودم. وقتی برای نماز به انتهای هواپیما رفتم، مسئول تدارکات گفت که ما مشغول کار هستیم و امکان خالی کردن جا برای نماز نیست. اما با اصرار من مواجه شد. ما در مورد نماز با هیچ کسی تعارف نداریم. وقتی مقاومت دیدند، اجبارا فضایی برای نماز خواندن باز کردند. و من تعجب نمی کنم وقتی که دست اندرکاران و مهمانداران هواپیمای کشور مثلا اسلامی، هندو و یا چینی های بی دین باشند. اما از این ها که بگذریم انصافا چقدر چسبید نمازی که با مقاومت در برابر چند تا چینی و هندی بی دین، اقامه شد.
90/6/21
12:4 ص
سواحل سنت کیلدا در ملبورن مشهور است. تعدادی از پنگوئن ها دم غروب خود را به مکانهایی که بدین منظور تعبیه شده، رسانده و در میان سنگها مخفی می شوند تا شب را به استراحت بگذرانند. محلی که پنگوئن ها حضور می یابند از دم غروب تا پاسی از شب شلوغ می شود و توریست ها از کشورهای مختلف برای دیدن پنگوئن ها و تهیه عکس از آنها، به آنجا می آیند. تصویر برداری از این حیوانات زیبا آزاد است اما لازم است بدون فلش باشد. اگر کسی با فلش تصویربرداری کند، حتماً تعدادی از مردم حاضر در آنجا او را نهی خواهند کرد و من این مورد را از نزدیک دیدم.
روزی نیز در ترم (اتوبوس برقی) نزدیک صندلی راننده نشسته بودم که خانمی به راننده مراجعه کرده و از سیگار کشیدن مردی گلایه کرد و از اینکه به حرفش توجهی نکرده است. و این راننده بود که ترم را در بین راه نگه داشت و مرد خاطی را تهدید کرد که در صورت ادامه این منکر، او را پیاده خواهد کرد.
یکی از مهمترین عوامل توجه مردم به امر به معروف و نهی از منکر این است که مفید بودن و لازم بودن رعایت این ارزشها را باور کرده اند و معتقدند که اگر این هنجارها رعایت نشود، خود آسیب خواهند دید. ضمن اینکه می دانند که قانون هم از آنها حمایت خواهد کرد و چه بسا بسیاری از این صحنه ها نیز توسط دوربین ها ضبط می شود. خلاصه اینکه 1. آگاهی بخشی عمومی و سراسری توسط رسانه ها 2. هماهنگی بین ارگان های مختلف و وضع قوانین و مجازاتهای کاربردی و قابل توجه مالی و اعتباری 3. عمل کردن به قوانین و حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر.
به همین خاطر به نظر می رسد که امر به معروف و نهی از منکر که از آموزه های مترقی دین عزیز اسلام است، در کشور ما به درستی تبیین و اجرا نشده است. در خیلی از مواردی که نهی از منکر لازم است، آگاهی بخشی مناسب انجام نشده است. و یا تناقض در اصل ضرورت اجرای برخی ارزشها وجود دارد . گویا برخی از دستگاه های مسئول باور ندارند بعضی ارزشها را. همچنین پس از اثبات جرم، برخورد قانونی نیز صورت نمی گیرد و از همه مهمتر اگر فردی امر به معروف و نهی از منکر کند، معلوم نیست حمایتی از او صورت پذیرد.
من فکر می کنم بعد از انجام این مراحل، انتظار همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر، مطابق هنجارهای پذیرفته شده جامعه خود باید داشته باشیم.
90/6/16
9:10 ع
از قسمتهایی که برای ماهیگیری در کنار پهنه های آبی مشخص شده عبور می کنی و می ببینی که شهروند استرالیایی یک ماهی از آب گرفته است و اتفاقا آن را درون آب برمیگرداند، اگر از او بپرسی که چرا این کار را انجام دادی؟ خواهی شنید که می گوید: «این ماهی کمتر از 20 سانتی متر طول داشت و طبق قوانین اینجا اگر کمتر از 20 سانتی متر باشند نباید صید شوند.» از این همه رعایت قانون توسط مردم تعجب می کنی و می گویی : حالا که صید کرده بودی. آیا لازم بود که به آب برگردانی؟ اما او این بار فقط با اشاره جواب می دهد و با دستش نگاه تو را به طرف دوربینی که در آنجا نصب شده است، هدایت می کند.
یکی از شهروندان استرالیایی می گفت: اگر در انتخابات شرکت نکنی و رأی ندهی، مبلغ 500 دلار جریمه می شوی. اگر چه این دو گزارش به دو موضوع متفاوت اشاره داشت اما در این نکته مشترک بود که ابزار کنترلی با جریمه در استرالیا بسیار پر کاربرد است.
90/6/15
12:58 ص
من با افراد متعددی در مورد خدا صحبت کردم. بعضی ها لبخند تلخی می زدند و برخی پاسخ می دادند. هر چند سوال از عقاید شخصی امر مطلوبی به حساب نمی یاد اما بنا نیست که ما هم تسلیم این جو و فرهنگ بشیم.
جوانی در مورد رابطه اش با خدا این جوری می گفت: من خیلی وقتها با خدا حرف می زنم. پشت فرمون ماشین؛ هنگام دویدن و ورزش کردن و ... گاهی هم به کلیسا می رم ( حدودا 10 بار در سال). با خدا حرف می زنم. مثلا می گم خدایا من رو ببخش اگر زیاد شراب می خورم و متوجه رفتارم نیستم. خدایا من رو ببخش اگر دروغ می گم و ...
چندی قبل در شهر سیدنی تبلیغاتی مذهبی انجام شد که باورهای مذهبی مسیحیت را نشانه رفته بود. به درستی یا نادرستی این اقدام کاری ندارم. نکته مهم این بود که مردم زیادی از این اقدام ناراحت شده و احساسات مذهبی شان، جریحه دار شده بود.
اگر چه باور مردم نسبت به خدا یک باور ضعیف و حداقلی است اما نشانگر اینه که فطرت انسانها پذیرای ندای الهی است و ای کاش در میان این همه تبلیغ مادیت و دنیا، می توانستیم دیدگاه اسلام نسبت به خدا را گسترش و تبلیغ کنیم. این امکان دارد. هم در داخل کشور روی این مفاهیم، کار علمی و تبلیغی انجام شود و هم در جبهه بین الملل این اتفاق بیفتد.
90/6/3
12:54 ص
چند شهری که من در استرالیا بازدید کردم، همگی دارای مکانی به عنوان «نماد کشته شدگان استرالیا» بودند. که نشانگر احترام به کسانی بود که به خاطر وطنشان، جانشان را در جنگها از دست داده اند. این نمادها در بهترین مکان شهر و معمولا در درون فضاهای سبز و بسیار زیبا، ساخته شده است و معمولا بر بالای بلندی قرار دارد. در اطراف این ساختمان، توضیحاتی در مورد تعداد کشته شدگان و جنگهای مختلف نوشته شده است. در مورد جنگ در افغانستان بر علیه تروریسم! نیز نوشته شده که این جنگ همچنان ادامه دارد!.
اگر یکی از 1500 سرباز استرالیایی که در افغانستان به سر می برند، کشته شود، مراسم تشییع و تدفین باشکوهی با حضور شخصیتهای لشکری و کشوری برگزار شده و در رسانه ها پوشش خبری گسترده می یابد.
وقتی وارد ساختمان می شوی، افرادی را می بینی که با لباس فرم به شما خوش آمد گفته و در صورت تمایل شما، اطلاعاتی در مورد کشته شدگان ارائه می کنند.
یک روز با یکی از دوستان که کلاهی بر سر داشت وارد این ساختمان شدیم. به محض ورود یکی از کارکنان آنجا با خوشرویی تذکر داد که به احترام کشته شدگان، کلاه خود را بردارید.
این همه احترام و بزرگداشت برای کسانی است که به ناحق و به نام مبارزه با تروریسم در امور سایر کشورها دخالت می کنند. اما ما در راستای زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای عزیزمان که جان خود را فدای اهداف بلند اسلامی نموده و برای حفظ دین و مذهب و تمامیت ارضی و استقلال کشورمان از هستی خود گذشتند، چه کرده ایم!
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.