86/5/11
6:43 ع
پیچک دست ها انگار از درون قلبها روئیده بود و تا زیر تابوت رفته بود. یکی از پیچک ها دور عکسش که روی تابوت زده بودند می پیچید. غنچه می داد و با غنچه ها عکس را می بوسید. اشک ها روی خیابان گونه ها راه می رفتند و شادی را روی دست هایشان تشییع می کردند. بعد از آنکه روی سکّوی چانه نمازش را می خواندند زیر خاک داغ خورشید دفنش می کردند.
پسری می پرسید: چطور آدمی بود؟ و پدرش می گفت: سالها پیش که 19 ساله بودم به دیدنش رفتم. مرا که دید تمام قد ایستاد. 19 ساله بودم! باورش مشکل بود.
از تابوت و عکسی که رویش زده بودند و از عکس هایی که داخل خیابان بود، «تواضع» روی چشم ها می ریخت.
پیرمردی سالهای عمرش را روی دوشش انداخته بود. کمرش خم بود. با مردم پشت تابوت می رفت و نوزاد شیرخواره در بغل مردی گریه می کرد، مرد هم گریه می کرد. پیچک دست ها انگار از درون قلب ها روئیده بود و تا زیر تابوت رفته بود.
مردی به دوستش می گفت: سال ها پیش که بچه بودم به دیدنش رفتم. مرا که دید تمام قد ایستاد. بچه بودم! باورش مشکل بود.
وفات آیت الله مشکینی بر تمام قلب ها پیراهن مشکی پوشانده بود. پیچک دستها انگار....
86/5/10
12:9 ع
بر اساس تحقیقات پلیس انگلیس در هر شش تا بیست ثانیه یک مورد خشونت علیه زنان انگلیسی در خانه صورت میگیرد. در این پژوهش که 28 سپتامبر 2000 انجام گرفت، بیش از 1300 پیام تلفنی درباره خشونت علیه زنان در خانه دریافت شد.
سالانه حدود یکصد هزار زن آسیب دیده از خشونتهای خانگی در لندن برای دریافت کمکهای پزشکی تلاش میکنند و هفده درصد از زنان آواره و بی خانمان نتیجه خشونتهای خانگی هستند.
الیزابت استانکو1 "مدیر برنامه تحقیقاتی خشونت، در انجمن پژوهشهای اجتماعی و اقتصادی انگلیس" معتقد است میزان واقعی خشونتهای خانگی بر اساس گزارشهای پلیس به دست نمی آید. به طور متوسط یک زن قبل از آنکه به پلیس مراجعه کند، 35 بار مورد خشونت و تعرض شوهر فعلی یا قبلی خود قرار میگیرد.
مجله ساندی تایمز چاپ لندن، در یک گزارش نوشت: بیش از نیمی از زنان ردههای بالای مشاغل حرفهای و سی درصد از کارکنان امور اداری و دفتری در انگلستان و 77 درصد آنان در آمریکا با مزاحمتهای مدیران و همکارانشان در محیط کار رو به رو هستند.2
در طول قرن بیستم آمار طلاق هفتصد درصد رشد داشته است که بیشتر آن در دهههای پایانی این قرن رخ داده است. از هر پنج کودک آمریکایی که در سال 1986م به دنیا آمدهاند ، سه نفر تا قبل از هیجده سالگی شاهد طلاق و جدایی والدین بودهاند.3
بر اساس آمار، 75 درصد کودکانی که فاقد نیروی کافی عقلانی و روحی اند، از پدر یا مادر الکلی هستند.
کسانی که در حین انعقاد نطفه مست هستند، 35 درصد عوارض الکلیسم حاد را به فرزند خود منتقل میکنند.4
جالب است بدانید که پنجاه درصد مرتکبین قتل، 8/77 درصد ضرب و شتمها، 5/88 درصد سرقتها و 8/88 درصد جرائم جنسی ، الکل مصرف کرده بودند و چهل درصد اطفال مجرم سابقه مصرف الکل داشتهاند.5
86/5/2
12:2 ص
بیماری تاب و توانش را ربوده بود. رنج و درد جسمی آزارش می داد. رنگ چهره اش به زردی می زد.
درد جسمی را به هر شکلی که بود تحمل می کرد، اما خانه نشین شدن و دوری از دوستان و آشنایان و مهم تر از همه دور شدن از امامش بیش از هر چیز دیگری روحش را می آزرد.
گاهی که تنهایی کلافه اش می کرد کتاب می خواند. فرصتی بود تا اعمال روزانه و شبانه، مستحبات و مکروهات را از کتابی که یونس بن عبدالرحمان (1) نگاشته بود، مطالعه کند.
خواندن آن کتاب نیز ـ اگر چه مورد تأیید اهل بیت بود ـ آه و حسرتش را افزون می ساخت، زیرا با خود می گفت:
- ای کاش سلامتی جسمی می داشتم تا می توانستم این اعمال را انجام دهم.
گاهی در اوج تنهایی، دلش هوای دیدار امام زمانش را می کرد. حسرت استشمام عطر امامت صبرش را ربوده و بی تابش ساخته بود. اما با خود می اندیشید:
- من کجا و محمد بن علی کجا؟ مگر می شود امام به دیدن من بیاید؟ نه! من چنین لیاقتی ندارم.
درد جسمی از یک سو، تنهایی و غربت از سویی و هجوم این افکار از سویی دیگر امانش را بریده بودند که درب خانه به صدا درآمد.
تا نگاهش به نگاه امام آمیخت، تمام درد و رنج خود را فراموش کرد. عطر حضور امام، نشاط عجیبی در دلش پدید آورد.
وقتی امام جواد (ع) کنار بسترش نشست، شوق و امید به زندگی در دلش شکوفه زد.
امام احوالش را پرسید و نگاه پر محبتش را به او هدیه کرد. (2)
1. این کتاب مورد تأیید امام جواد(ع) قرار گرفت و امام پس از مطالعه آن سه مرتبه فرمود: خدا یونس را رحمت کند.
2. اعجوبه اهل البیت، سید ابوالفضل طباطبایی و مهدی اسماعیلی، ص 219.
ویژه نامه امام جواد(ع) را از هفته نامه اینترنتی پیام کوثر بخوانید.
86/4/25
12:58 ص
« چه به روز قریش آمده است؟ بزرگی از قریش با دو غلام سیاهش کارگری کند تا بتواند دو درهم بیشتر گوشه جیبش را پر سازد؟ چرا یقه سفید آقائی اش را با عرق کارگری چرکین کرده است؟» این ها را قوای وهم روی صفحه خیال محمد پسر مُنکَدِر می نوشت. "وهم" با همین نوشته ها طنابی چند لایه ساخته بود و دور گردن اراده اش انداخته بود و او را به سمت آن مرد و دو غلامش می کشاند. گام هایش را تند بر می داشت و با خودش می گفت :« حب مال دنیا فرق سیاه و سفید را از ذهنش زدوده و مفهوم غلام و سید را یکی کرده است. صدای خوش درهم و دینار، گرمای داغ تابستان را برایش گوارا ساخته. باید به او بگویم دنیا عجوزه ای است که به عقد هیچ مردی در نمی آید ». به آن مرد و دو غلامش رسید. آفتاب با شلاق گرما عرق ها را وامی داشت تا روی صورت مرد بدوند. "ابن منکدر" سلام کرد و بعد از اینکه پاسخش را شنید به مرد گفت :« خدا کار تو را اصلاح کند تو بزرگی از بزرگان قریش هستی و شایسته نیست در این گرما به جمع کردن مال دنیا بپردازی. اگر در همین حال مرگ تو در رسد چگونه خواهی بود؟ » مرد با دستمال عرق ها را از دویدن باز داشت و آرام و شمرده پاسخ داد: « سوگند به خدا اگر در همین حال مرگ من فرا رسد هیچ بیمی ندارم زیرا یقین دارم مشغول به طاعتی از طاعات خدایم. برای اینکه خود را به منت تو و سایر مردم نیازمند نسازختم و نان از دست خویش می خورم و منت از فرومایگان نمی کشم».
پاسخ حکیمانه مرد عقلش را از اسارت "وهم" آزاد کرد و بند دست هایش را گشود. گفت :« خدا ترا رحمت کند. نظر من آن بود ترا نصیحت کنم اما تو مرا پند دادی» از مرد دور شد و با خود گفت: تا کنون تردید داشتم که محمد باقر(ع) همانند پدرش دارای فضل وکمال باشد اما.... (1)
(1) الارشاد، شیخ مفید، مترجم: محمدباقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، 1376ش. ص 511 و 512.
نقل از : هفته نامه اینترنتی پیام کوثر؛ مطالب دیگه ای هم بود راجع به میلاد آقا، میلاد امام باقر و شهادت امام هادی(ع) دوستان اگه دوست دارن سری بزنن.
86/4/20
11:35 ع
در روزگار عیسی روح الله(ع)، سه مرد در راهی می شدند. فرا گنجی گران مایه رسیدند. گفتند یکی را بفرستیم تا ما را خوردنی آوَرَد. پس یکی را فرستادند تا طعامی آوَرَد. آن مرد برفت و طعام بخرید. گفت: مرا زهر در این طعام باید کردن تا ایشان بخورند و بمیرند و گنج به من بماند.
و آن دو گانه اتفاق کردند که چون این مرد باز آید و طعام بیاورد، او را بکشیم تا گنج، ما دو کس را باشد. چون او طعام زهرآلود بیاورد، او را بکشتند و طعام بخوردند. هر دو بمردند و گنج همچنین بر جایگاه بماند.
عیسی از آن جا بگذشت. بدید. فرا حواریان گفت: اینک دنیا! نگرید که هر سه را چگونه هلاک کرد و از هر سه، باز مانده است. وای بر جویندگان دنیا از دنیا !
منبع:حدیث زندگی / 35.
86/4/14
9:16 ص
با خودم می گفتم واسه میلاد حضرت فاطمه (س) چه مطلبی رو تو وبلاگم بزنم، که با وبلاگی که آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) به نام پیام کوثر راه اندازی کرده آشنا شدم.
بهتر دیدم به جای هر مطلبی، فقط لینک این وبلاگ رو بزنم. دوستان ببینند ضرر نمی کنند.
وبلاگ آستانه مقدسه حضرت معصومه (س)
86/4/5
6:40 ص
بدون مقدمه و بدون نتیجه گیری دو روایت از امام هادی (که جانم فدایش باد) می نویسم. اظهار نظر یادتون نره.
روایت اول:
امام در جواب مردی که از متعه سوال کرد فرمود: هی حلال مباح مطلق لمن لم یغنه الله بالتزویج، فلیستعفف بالمتعه فإن استغنی عنها بالتزویج فهی مباح له اذا غاب عنها ( الکافی / 5 / 452 / ح 2)
یعنی: ازدواج موقت برای کسی که به واسطه ازدواج از نیازهای جنسی بی نیاز نشده باشد، حلال و مباح است و هیچ گونه قیدی ندارد. پس اگر ازدواج نکرده است (و نیازهای جنسی آزارش می دهند) عفت خود را با ازدواج موقت حفظ کند (و گرفتار ارتباط های بی حد و مرز نگردد) اما مردی که همسر اختیار کرده است، در صورتی که دسترسی به همسر خود ندارد، ازدواج موقت برایش مباح خواهد بود.
روایت دوم:
امام در نامه ای به بعضی دوستداران خود نوشت: لا تلحّوا علی المتعه، انما علیکم اقامه السنه فلا تشتغلوا بها عن فُرُشکم و حرائرکم فیکفرن و یتبرین و یدعون علی الآمر بذلک و یلعنونا ( الکافی / 5 / 453 / ح 3)
یعنی: به سراغ ازدواج موقت نروید، به شما سفارش میکنم سنت را به پا دارید و ازدواج دائم نمایید. به خاطر انجام ازدواج موقت ، همسران خود را فراموش نکنید. زیرا آنان کفران نعمت نموده و بیزار شده و برکسانی که این دستور شرعی را داده اند نفرین کرده و ما را لعنت می کنند.
86/4/1
2:37 ع
اطلاعیه گروهی از نویسندگان حوزه علمیه قم :
بسم الله الرحمن الرحیم
جشن ملکه شیطان
دعوت سفیر انگلیس در تهران از هنرمندان و خبرنگاران و برخی از احزاب سیاسی برای پلوخوری، درست در زمانی که عوامل این کفتار پیر مناره های حرمین شریفین امام هادی و امام عسکری (ع) را منفجر می کنند و امت مظلوم عراق با بمبهای خوشه ای در العماره و بصره قتل عام می شوند و نیز اعطای جایزه شوالیه به نویسنده مرتد آیات شیطانی، توسط ملکه انگلیس پرده از کینه های صهیونی و صلیبی برمی دارد.
ضربه ای که اسلام و مسلمانان از انگلیس و شوالیه های کثیف آن خورده است از هیچ دولت و جنایتکاری ندیده است . همین سیاست بازان شیطان صفت انگلیسی بودند که بنیان فرقه ای متحجر به نام وهابیت را در جهان اسلام نهادند و سالها جنگ و خونریزی در میان مسلمانان به راه انداختند. قتل عام مردم مسلمان کربلا و نجف در قرون گذشته یکی از ارمغان های آنان بود و القاعده و التکفیر امروز هم ارمغان دیگری است که توسط شوالیه های آنان هدایت می شود.
مگر شوالیه ای انگلیسی به نام لارنس نبود که بعدها به لارنس عربستان شهرت یافت و زمینه فروپاشی امپراطوری بزرگ عثمانی را مهیا ساخت. مگر همین شوالیه شیطان نبود که چرچیل بر مزارش گریست. مگر فرقه ضاله بهائیت و دولت نامشروع صهیونیستی مولود طراحی و اجرای شوالیه های ملکه شیطان نیستند.
چرا امت اسلام نسبت به سفارتخانه های انگلیس که لانه های طراحی جنگ و جنایت در مشرق زمین است، همواره سکوت می کنند . مگر فراموش کرده ایم روزی که در قیام عدالتخانه مردم ایران ، سفارت انگلیس با بارگذاشتن دیگ پلو، روشنفکران غرب زده را چراغ راهنمای جامعه کرد و واژه مشروطیت به جای عدالتخانه بر افواه مردم نشست جمعی از فریب خوردگان و مدعوین شیطان پس از سیر شدن از پلو سفارت جلوی کالسکه همسر سفیر را در همین باغ غصبی قلهک گرفتند و از او پرسیدند در مشروطیت چه باید کرد؟ و همسر سفیر انگلیس با جسارت تمام رو به مردم کرد و گفت : ما در مشروطیت علمای خود را کشتیم. مگر بر دار کشیدن شیخ فضل الله نقشه همین لانه های شوالیه ساز نبود؟
چرا دستگاه های حکومتی و سازمان های مسئول نسبت به افرادی که دعوت لانه شیطان را پذیرفتند و همزمان با اشک و سوگواری مردم در ایام فاطمیّه و ضایعه اسفبار تخریب حرمین شریفین سامرا، پلو خوردند و رقصیدند و اسلام را به سخره گرفتند، سکوت کردند. چرا سازمان صدا و سیما و وزارت ارشاد اسلامی بر روی نام آنان که این دعوت را پذیرفتند برای همیشه خط بطلان نمی کشد. چرا وزارت کشور در لغو مجوز فعالیت احزابی که به دست بوسی سفیر ملکه شیطان رفتند اقدامی نمی کند.
اصولا امت اسلام تا کی باید لانه های شیطان را در کشورهای اسلامی تحمل کند؟ کجایند دلاورمردانی چون رئیس علی دلواری که میزبانان و میهمانان شیطان را به خلیج همیشه فارس بریزند و بگویند: تا لندن شنا کنید؟!
والسلام
گروهی از نویسندگان حوزه علمیه قم:
محمدحسین فلاح زاده؛ جواد محدثی؛ محمود مهدی پور؛ محمود شریفی؛ ناصر باقری بیدهندی؛ حسن ابراهیم زاده؛ حسین ملانوری ؛ محمود لطیفی؛ محمدباقر پورامینی ؛ محمدجواد طبسی؛ عبدالعلی براتی؛ محمد اصغری نژاد؛ مرتضی عبدالوهابی؛ علی کرجی؛ غلامعلی عباسی؛ عبدالکریم پاک نیا؛ محمد عابدی؛ ابوالحسن ربانی سبزواری؛ احمد باقریان؛ محمدابراهیم احمدی سبزواری؛ حامد گیلانی؛ سید علی نقی میرحسینی؛ محمدتقی ادهم نژاد؛ مهدی غفوری؛ نعمت الله فروغی؛ احمد محیطی اردکانی؛ عبدالرحیم اباذری؛ علی احمدی؛ اسماعیل محمدی؛ غلامرضا گلی زواره؛ مهدی احمدی؛ محمدهادی مروجی
86/3/25
11:13 ص
تسلیت می گم ایام فاطمیه و هتک حرمت حریم عسکریین.
امام هادی( که جانم فدایش باد) در عصری زندگی می کرد که از نظر فرهنگی وضع بسیار نابسامانی داشت. همیشه تحت نظر متوکل عباسی بود و یک عمر در زندان سیاسی زندگی کرد.
بی بند و باری و می گساری در دربار و به دنبال آن در کوچه و بازار معمول شده بود. برای بیان مظلومیت امام هادی (که جانم فدایش باد) همین بس که در مجلس متوکل به او شراب تعارف میکردن!؟ یعنی اگه آدم بر همین مصیبت امام یک عمر گریه کنه جا داره.
امام در این گونه فضایی زندگی و تبلیغ دین میکرد. یکی از ملاقاتهای امام با متوکل را می خوانیم و درسی در مکتب هادوی می آموزیم.
روزی امام به مجلس متوکل احضار شد و در نزدیکی متوکل نشست. متوکل در عمامه امام دقت کرد و دید جنس پارچه عمامه حضرت نفیس است . از روی اعتراض و گستاخی پرسید: این عمامه را چند خریده ای؟
ـ کسی که برای من آورده به پانصد درهم نقره خریده است.
ـ اسراف کرده ای که عمامه ای با این قیمت بر سر بسته ای!
ـ شنیده ام در همین روزها ، کنیز زیبایی به هزار دینار زر سرخ خریده ای؟
ـ آری صحیح است.
امام در پایان فرمود: من برای شریفترین عضوم هزینه کرده ام ولی تو برای پست ترین عضوت! انصاف بده کدام اسراف است؟
امام با این پاسخ خود دو نکته رو بیان کردند. اول اینکه مخالفت با امر خدا و بی پروایی یک جرم است و هزینه کردن در راه گناه و امیال جنسی جرم دیگر و در حقیقت زمانی که در راه گناه صرف می شود، پولی که در این راه خرج می گردد، توان و نیرویی که در این راه به هدر می رود همگی جرمهایی است که علاوه بر مخالفت با خدا گریبانگیر گناهکار می شود.
خدا همه ما رو با اندیشه اهل بیت (ع) بیشتر آشنا کنه. آمین.
منبع حدیث: لطائف الطوائف، ص 411.
86/3/12
8:42 ع
هنگامى که اسکندر تا ولایت ختا پیشروى کرد و به آن جا رسید، پادشاه آن جا به استقبال وى آمد و بسیار تواضع نمود و اورا به میهمانى دعوت کرد. او صبر کرد تا اسکندر بسیار گرسنه شود و آن گاه، طبقى نزد او برد که سرپوشى داشت؛ وقتى سرپوش را برداشت، دید آن ظرف پر است از لعل و یاقوت. پادشاه ختا به اسکندر گفت: بفرمایید میل کنید! اسکندر گفت: اینها را چگونه مىتوان خورد؟ پادشاه گفت: پس شما چه مىخورید؟ اسکندر گفت: از آن چه دیگران مىخورند. پادشاه گفت: پس این همه لشکرکشى و زحمت به خود و خلق رسانیدن، با آن که دو نان کفایت است، چه معنى دارد؟ اسکندر در فکر فرو رفت و گفت: راست مىگویى.
اگر چند بیفزاید از رنج گنج
همه گنج گیتى نیرزد به رنج
یقین دان که این دهر ناپایدار
نه پرورده داند، نه پروردگار
منبع: باغ دلگشا، کشکول صفا، ص138.
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.