85/10/29
10:30 ع
ارزش سالانه فروش محصولات پورنوگرافی در آمریکا بالغ بر ده میلیارد دلار است. این مبلغ چندین برابر هزینه ای است که آمریکایی ها صرف فعالیت های ورزشی می کنند.
سالانه 800 میلیون نسخه از آثار پورنوگرافی و همین مقدار نیز از مراکز امانی به امانت برده می شود.
بیش از 180 میلیون لینک اینترنتی در زمینه پورنوگرافی وجود دارد. امروزه تولید و توزیع این گونه محصولات به شکل یک صنعت درآمده و 900 شرکت فعالی در این زمینه وجود دارد. تعداد 200 شرکت در شهر لاس وگاس آمریکا فعالیت می کنند.
شبکه سی بی اس آمریکا ضمن بیان مطالب فوق در یک برنامه شصت دقیقه ای اذعان کرد که تنها یکی از شرکت ها تا کنون بالغ بر 500 میلیون دلار درآمد داشته است.
85/10/29
9:40 ص
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود / عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود / شرط می بندم هنگامی که زود است نه دیر / مهربانم حاکم کل مناطق می شود.
85/10/22
11:57 ع
85/10/4
8:1 ع
منصور عباسی مشغول سخن گفتن بر روی منبر بود که مگسی روی بینی او نشست!
منصور مگس را از خود دور کرد . اما لحظه ای بعد، مگس بر چشم او نشست. او مگس را دوباره از خویش دور کرد. ولی مگس روی چشم دیگر او نشست. منصور با ناراحتی سیلی محکمی به صورت خود نواخت و مگس پرید و به جای دیگری رفت.
منصور وقتی از منبر پایین آمد با ناراحتی از عمرو بن عبید پرسید: خداوند چرا مگس را خلق کرد؟؟
عمرو گفت : برای آنکه ظالمان و گردن کشان را خوار و بی مقدار سازد! منصور گفت: از کجا می گویی؟
عمرو در پاسخ گفت: خداوند در قرآن می فرماید: ... و ان یسلبهم الذباب شیئا لا ستنقذونه منه ... (حج / 73) و هر گاه مگسی چیزی را از آنها برباید، نمی توانند آن را از او باز پس گیرند!
85/9/26
6:0 ص
یک روز که پیغمبر * از گرمی تابستان
همراه علی می رفت * در سایه نخلستان
دیدند که زنبوری * از لانه خود زد پر
آهسته فرود آمد * بر دامن پیغمبر
بوسید عبایش را * دور قدمش پر زد
بر خاک کف پایش * صد بوسه دیگر زد
پیغمبر از او پرسید: * آهسته بگو جانم
طعم عسلت از چیست * هر چند که می دانم!
زنبور جوابش داد * چون نام تو می گویم
گل می کند از نامت * صد غنچه به کندویم
تا یاد تو را هر شب * چون گل به بغل دارم
هر صبح که بر خیزم * در سینه عسل دارم
از قند و شکر بهتر * خوش تر زنبات است این
طعم عسل از من نیست * طعم صلوات است این
85/9/24
12:0 ص
در یکی از سفرها ، پیامبر به اصحاب دستور داد تا برای تهیه غذا ، گوسفندی را ذبح کنند. یکی از یاران گفت : یا رسول الله! ذبح آن را من بر عهده می گیرم . دیگری گفت: پوست کندنش را هم من انجام می دهم. سومی نیز پخت و پز آن را قبول کرد. در این هنگام، حضرت فرمود:جمع کردن هیزم نیر بر عهده من است. اصحاب گفتند: یا رسول الله! ما هستیم و هیزم جمع میکنیم . نیازی به زحمت شما نیست. پیامبر فرمود: می دانم. اما خوش ندارم بر شما امتیازی داشته باشم. خداوند عزوجل خوش ندارد که بنده ای نسبت به دیگر دوستانش،برای خود امتیازی قائل باشد.
منبع: منتهی الامال ،ج 1، ص 23.
85/9/9
6:0 ص
85/9/6
6:0 ص
سکوت را مهمان خانه ام کردم و نان آرامش را زیر هیاهوی خیالم خوردم.
عباس احمدی
85/9/3
10:41 ع
واقعا پیامبر اعظم (که جانم فدایش باد) صبر و حوصله زیادی داشته. ببین با چه آدمهایی سر و کله می زده . انک لعلی خلق عظیم رو می خوای بدونی چیه؟ اینجا رو بخون:
روزی عرب بادیه نشینی (معکوس شهر نشین) سراغ پیامبر آمد و به شدت ردای (منظور همون عبا هستش) آن حضرت را کشید؛ به طوری که حاشیه ی ردا بر گردن پیامبر اعظم خط انداخت و بعد خطاب به آن حضرت گفت :
ای محمد! از آن اموال خدا که نزد توست ، دستور بده به من بدهند؟
حضرت با لبخندی به او توجه کرد و دستور داد خواسته اش را برآورده کنند.
منبع: (داستان راستان ، شهید مطهری ، ج 2 ، ص 10)
85/9/3
6:0 ص
ای تنها پناهم ! غرق در تماشای مناظر اطراف بودم. اما به خود که آمدم ، دیدم همه ی شرکت کننده ها از خط پایان گذشته اند و من در نیمه ی راه وامانده ام.
ای یار سختی هایم! بعد از روزها و ماه ها رنج و تلاش ،قله کوه را فتح کردم. در حالی که از این پیروزی مغرور و سرمست بودم نگاهی به زیر پای خود کردم . کوه خواهشهای نفسانی خودم بود.
عباس احمدی
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.