85/12/20
5:43 ع
موضوع: نماز باران، محمدابراهیم کرباسى
یکسال به دلیلکاهش نزولاتجوّى، خشکسالى و قحطى، مردم نگران و دستاندرکاران و کارگزاران این ناحیه، دچار استیصال و درماندگى شدند. حاکم وقت - منوچهر خان معتمدالدوله - خدمت آیةاللَّه کرباسى آمد و عرض کرد:
«مردم تقاضاى عاجزانه دارند که شما براى انجام نماز و دعاى باران به بیرون شهر بروید.»
آن فقیه زاهد که سنین کهنسالى و سالخوردگى خود را سپرى مىکرد، گفت:
«من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم.»
وى گفت:
«تختى روان برایتان مىفرستم که در آن نشسته و به مکان مورد نظر براى دعاى باران بروید.»
مرحوم کرباسى در جواب او فرمود:
«آخر با تخت غصبى، آن هم اهدایى از سوى عامل ستم به دعاى باران رفتن و تقاضاى نزول رحمت کردن، چه مناسبتى دارد و آیا خداوند با چنین وضعى دعاى ما را مستجاب مىکند؟!.»
یکى از فرزندان حاجى عرض کرد:
«خودمان با همکارى مردم تختى از چوب برایتان مىسازیم.»
نجارى پذیرفت که آن وسیله را بسازد. در شهر اعلان نمودند که از روز شنبه همه مردم روزه بگیرند تا روز دوشنبه با حال روزه به همراه حاجى کرباسى براى دعاى باران حاضر شوند. مردم روزه دار در موعد مقرر در حوالى محلّ اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع کردند و حاجى را که بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختى به سوى تخت فولاد آورند؛ گروهى از ارامنه جلفاى اصفهان نیز صف کشیدند و کتاب آسمانى خود - انجیل - را گشودند. یهودیان اصفهان نیز با تورات در آن مکان حاضر شدند. آیةاللَّه کرباسى مشاهده کرد در یک سو، ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف کشیدهاند. پس سر خویش را برهنه نمود و به جانب آسمان نگریست و عرض نمود:
«خدایا! محمّدابراهیم محاسنش را براى نشر اسلام سپید کرده است؛ امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!.»
ناگهان ابرى متراکم، آسمان اصفهان را فراگرفت و ساعتى بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز گردید و بدین گونه مردم از عوارض کاهش منابع آب و خشکسالى نجات یافتند.
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.