90/6/15
12:58 ص
من با افراد متعددی در مورد خدا صحبت کردم. بعضی ها لبخند تلخی می زدند و برخی پاسخ می دادند. هر چند سوال از عقاید شخصی امر مطلوبی به حساب نمی یاد اما بنا نیست که ما هم تسلیم این جو و فرهنگ بشیم.
جوانی در مورد رابطه اش با خدا این جوری می گفت: من خیلی وقتها با خدا حرف می زنم. پشت فرمون ماشین؛ هنگام دویدن و ورزش کردن و ... گاهی هم به کلیسا می رم ( حدودا 10 بار در سال). با خدا حرف می زنم. مثلا می گم خدایا من رو ببخش اگر زیاد شراب می خورم و متوجه رفتارم نیستم. خدایا من رو ببخش اگر دروغ می گم و ...
چندی قبل در شهر سیدنی تبلیغاتی مذهبی انجام شد که باورهای مذهبی مسیحیت را نشانه رفته بود. به درستی یا نادرستی این اقدام کاری ندارم. نکته مهم این بود که مردم زیادی از این اقدام ناراحت شده و احساسات مذهبی شان، جریحه دار شده بود.
اگر چه باور مردم نسبت به خدا یک باور ضعیف و حداقلی است اما نشانگر اینه که فطرت انسانها پذیرای ندای الهی است و ای کاش در میان این همه تبلیغ مادیت و دنیا، می توانستیم دیدگاه اسلام نسبت به خدا را گسترش و تبلیغ کنیم. این امکان دارد. هم در داخل کشور روی این مفاهیم، کار علمی و تبلیغی انجام شود و هم در جبهه بین الملل این اتفاق بیفتد.
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.