86/4/20
11:35 ع
در روزگار عیسی روح الله(ع)، سه مرد در راهی می شدند. فرا گنجی گران مایه رسیدند. گفتند یکی را بفرستیم تا ما را خوردنی آوَرَد. پس یکی را فرستادند تا طعامی آوَرَد. آن مرد برفت و طعام بخرید. گفت: مرا زهر در این طعام باید کردن تا ایشان بخورند و بمیرند و گنج به من بماند.
و آن دو گانه اتفاق کردند که چون این مرد باز آید و طعام بیاورد، او را بکشیم تا گنج، ما دو کس را باشد. چون او طعام زهرآلود بیاورد، او را بکشتند و طعام بخوردند. هر دو بمردند و گنج همچنین بر جایگاه بماند.
عیسی از آن جا بگذشت. بدید. فرا حواریان گفت: اینک دنیا! نگرید که هر سه را چگونه هلاک کرد و از هر سه، باز مانده است. وای بر جویندگان دنیا از دنیا !
منبع:حدیث زندگی / 35.
86/3/12
8:42 ع
هنگامى که اسکندر تا ولایت ختا پیشروى کرد و به آن جا رسید، پادشاه آن جا به استقبال وى آمد و بسیار تواضع نمود و اورا به میهمانى دعوت کرد. او صبر کرد تا اسکندر بسیار گرسنه شود و آن گاه، طبقى نزد او برد که سرپوشى داشت؛ وقتى سرپوش را برداشت، دید آن ظرف پر است از لعل و یاقوت. پادشاه ختا به اسکندر گفت: بفرمایید میل کنید! اسکندر گفت: اینها را چگونه مىتوان خورد؟ پادشاه گفت: پس شما چه مىخورید؟ اسکندر گفت: از آن چه دیگران مىخورند. پادشاه گفت: پس این همه لشکرکشى و زحمت به خود و خلق رسانیدن، با آن که دو نان کفایت است، چه معنى دارد؟ اسکندر در فکر فرو رفت و گفت: راست مىگویى.
اگر چند بیفزاید از رنج گنج
همه گنج گیتى نیرزد به رنج
یقین دان که این دهر ناپایدار
نه پرورده داند، نه پروردگار
منبع: باغ دلگشا، کشکول صفا، ص138.
85/10/22
11:57 ع
85/5/31
11:33 ع
به نام خدا و با سلام
موسولینی، دیکتاتور ایتالیا، گفته بود: یک سال شیر باشم بهتر از این است که صد سال مثل گوسفند زندگی کنم. وی این سخن را به یکی از نزدیکانش گفته بود و هرگز مایل نبود رازش فاش شود؛ چون معتقد بود که اگر مردم بفهمند سعی میکنند مثل او شیر باشند و دیگر گوسفندی به عنوان طعمه برایش نخواهد ماند.
________________________________________________________________
وزیران ناکام!
چند نفر از پادشاهان، توسط وزیران و شخصیت های نزدیک خود به مقام سلطنت رسیدند. ولی بعد از مدتی که قدرت مطلق را در اختیار گرفتند همه آنها را مورد غضب قرار داده و از سر راه برداشتند. فتحعلی شاه قاجار، حاج ابرایهم کلانتر را کشت؛ محمدشاه ، قائم مقام فراهانی را به قتل رساند؛ ناصرالدین شاه هم امیر کبیر را شهید کرد همچنان که انوشیروان، خواجه نظام الملک و منصور دوانیقی ،ابو مسلم خراسانی را به قتل رساندند.
در پناه حق باشید.
85/4/29
8:1 ع
به نام خداو با سلام
کشاورزی که از دست یکی از عاملان و کارگزاران به تنگ آمده بود، به نزد حاکم رفت و از کارگزار حکومت شکایت کرد. حاکم شروع به نفرین کردن کارگزار خود نمود.
دهقان با نا امیدی راه خود را گرفت و از قصر بیرون رفت. حاکم به او گفت.
- کجا می روی؟
دهقان پاسخ داد:
- به نزد مادرم می روم. زیرا او خیلی بهتر از تو نفرین میکند!؟
به نام خدا. طلبه ام. چندین ساله که کارهای پژوهشی انجام می دم. دو کتاب درباره شیخ محمد عبده و شیخ محمدجواد مغنیه و کتاب مأخذشناسی پیشگیری از جرم، چهل حدیث گلهای آفرینش و حدود 30 مقاله نتیجه فعالیتهای پژوهشی ام می باشد.